20 زوج بهترین خاطره عروسی شان را نقل کرده اند

خاطره عروسی
فهرست مطالب

شما ماه ها (اگر نگوییم سال ها) وقت صرف کرده اید و جشن عروسیتان را برنامه ریزی کرده اید و با دقت و به طور کامل کوچکترین جزئیات آن را نیز مشخص کرده اید. و سپس زمانی که وقتش فرا می رسد، انگار در چشم بر هم زدنی می گذرد! با این حال لحظاتی هست که قطعا در یاد شما خواهد ماند و تا آخر عمرتان در ذهنتان به شما یاد آوری خواهد شد.

برای اینکه بهتر بتوانید تشخیص دهید که چه لحظاتی بیشترین طنین را در ذهن شما خواهند داشت ، از تعدادی از زوج های واقعی پرسیده ایم که بهترین لحظه از مراسم جشن ازدواجشان چه لحظه ای بوده است. در هیچ کجای این لحظه ی خاطره انگیز پارچه ی لینن روی میز هایشان یا گل هایی که برای کیکشان انتخاب کرده بودند دیده نمی شد!

 

بیشتر بخوانید: 23 مدل کلاه عروس برای عروس های مدرن و ترندی

 

این زوج ها اغلب لحظاتی را که با شریک زندگیشان، دوستان و خانواده هایشان شریک بوده اند به یاد دارند. پاسخ هایی که در این بخش برای شما آورده شده است برای این است که به شما یاد آوری کنیم که روز عروسی شما فقط برای این است که عشق را جشن بگیرید. بنابر این لازم نیست که کوچکترین جزئیات را کنترل کنید و نگران آن باشید. و حتی لزومی ندارد که یک روز بی نقص و کامل را داشته باشید.

در زیر خاطره انگیز ترین لحظات مراسم عروسی که در ذهن 20 زوج ماندگار بوده اند را از اولین رقص دو نفره شان تا سوگند یاد کردن آن ها را برای شما بازگو کرده ایم.

 

1. تجربه یک اتفاق احساسات برانگیز

خاطره عروسی

زمانی که استفان و آنتونی مراسم عروسی دستینیشن ( در سفر) را در سواحل آمالفی برگزار کردند، لحظات عاطفی زیادی را تجربه کردند. اما از میان همه آن ها یک لحظه هست که بیش از پیش برای آن ها یاد آوری می شود. استفان می گوید که پدرش فرد بسیار آرامی است و تقریبا همیشه هیچ احساساتی را از خودش بروز نمی دهد. او می گوید: زمانی که پدرم در روز عروسی مرا دید تقریبا هیچ احساسی از چهره اش نمایان نبود اما در هنگامی که در لحظه عقد دست من را گرفته بود شروع به گریه کرد. در آن لحظه هیچ کسی نمی توانست اشک هایش را کنترل کند.

 

2. اولین رقص دونفره

خاطره عروسی

بعد از انجام مراسم عقد در یک ترمینال سابق خطوط هوایی در شهر نیویورک، آنتونی و جوزف اولین رقص دو نفره شان را تجربه کردند. تجربه ای که تا آخر عمر آن را فراموش نخواهند کرد. آنتونی می گوید: من همیشه فکر می کردم که رقص دو نفره اصلا چیز خاصی نیست و حتی لازم نیست آن را داشته باشیم اما جوزف اصرار داشت که باید رقص دو نفره را حتما در مراسم عروسیمان داشته باشیم و برای آن یک آهنگ نیز تعیین کرده بود.

در آن لحظه جوزف انقدر بی ریا و زیبا به نظر می رسید که تصور می کردم ما روی پیست رقص شناور هستیم درست مثل فیلم کسپر. و در آن لحظه همه ی چشم ها روی ما بود. آن لحظه برای ما به قدری تاثیر گذار بود که من مطمئنم هیچ گاه آن را فراموش نخواهیم کرد.

 

3. تماشای یک ویدیوی احساسات برانگیز

خاطره عروسی

عروسی میرا و روهان در یک آخر هفته و در دره ی واتسون در نیویورک برگزار شد. در جشن عروسی آن ها کاملا میراث آسیای جنوبی رعایت شده بود.در کنار همه ی آداب و رسوم هندی که آن ها در این جشن رعایت کرده بودند، یک ویدئو از طرف پدر بزرگ عروس تاثیر گذار ترین آن ها بود. میرا می گوید: ما پدر بزرگمان را سه ماه قبل از عروسی از دست دادیم. اما با این حال ، خوشبختانه، از او یک ویدئو ضبط شده داریم که به ما برای ازدواجمان تبریک می گوید و برایمان آرزوی خوشبختی می کند و این ویدئو را در مراسم عروسیمان و در هنگام پذیرایی پخش کردیم.

این ویدئو به این دلیل ضبط شده بود که او پیش بینی م یکرد که به دلیل کهولت سن نمی تواند برای شرکت در عروسیمان پروتز کند و به نیویورک بیاید. با اینکه او دیگر در کنار ما نبود اما ما ویدئوی او را در سالن پخش کردیم که بسیار بی نظیر بود. این حس فوق العاده ای بود که ما بتوانیم مهربانی او را و آرزوی او برای خوشبخت شدنمان را در آن لحظه داشته باشیم. همه ی مهمان ها اشک می ریختند و بسیاری از آن ها به من گفتند که آن قسمت ، بخش مورد علاقه ی آن ها در جشن عروسی ما بوده است.

 

4. شنیدن تبریک و سخنرانی افراد نزدیک

خاطره عروسی

برای جشن عروسی دانیل و نیکولاس برنامه ریزی های زیادی انجام شده بود. اما بخشی از عروسی که اصلا فکرش را هم نمی کردند بهترین لحظه ی آن شد. . دنیل می گوید: خواهر زاده ام که هنگام خرید لباس عروسی با من بود یک سخنرانی و تبریک سوپرایز کننده برای ما داشت. . او که یک کودک ۹ ساله است جلوی ۲۱۴ مهمان ایستاد و سخنرانی که خودش نوشته بود را خواند.

همه ی مهمان ها همزمان هم گریه می کردند و هم می خندیدند. از آنجایی که نیک و من مدت زمان زیادی را نامزد بودیم و او در این زمان به دنیا آمده بود، همیشه ما را در کنار هم دیده بود. برای ما بسیار شیرین و زیبا بود که بدانیم او به عنوان یک کودک 9 ساله از زاویه دید خودش چه چیزی راجع به ما می خواهد بگوید.

 

5. دیدن یکدیگر برای اولین بار

خاطره عروسی

کریستین و  وایت تصمیم گرفتند که همدیگر را درست در مراسم عروسی برای اولین بار ببینند. و این تصمیم بود که واقعا ارزش آن همه دردسر را داشت. وایت می گوید: دیدن کریستین برای اولین بار در لباس عروسی لحظه ای به یاد ماندنی در جشن عروسیشان است. بعد از آن همه برنامه ریزی ها و پیش بینی ها هیچگاه تصورش را هم نمی توانستم بکنم که او چقدر زیبا می تواند به نظر برسد.

کریستین واقعا در آن روز می درخشید. در آن لحظه به نظر می رسید که فقط ما دو نفر آن جا بودیم. من بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم و اشک شوق ریختم. در هیچ لحظه ای از زندگی خوشحال تر از این لحظه نبودم. لحظه ای که می دانستم به همراه بهترین دوستم قدم در راه زندگی می گذارم و تا انتهای آن پیش خواهم رفت.

 

6. اولین ملاقات پدر دختری

خاطره عروسی

خانواده بخش مهمی از مراسم تارین و جان بود. در جشن عروسیشان تارین نگاه های خاصی را با پدرش رد و بدل کرد . او می گوید: اولین نگاهی که پدرم به من کرد، برای من لحظه ای بسیار خاص بود و لحظه ای بود که می خواهم آن را تا همیشه به یاد داشته باشم. وقتی که به عکس های آن لحظه نگاه می کنم، می توانم علاقه اش به خودم را احساس کنم. آن ها عکس هایی هستند که من همیشه مثل یک گنج مراقبت خواهم کرد. مادرم نیز با دیدن آن لحظه میان من و پدرم احساساتی شد.

 

7. در هنگام عقد آرامش پیدا کردند

خاطره عروسی

برای جن ، ازدواجش با ام سی، تجربه ای بود زندگی اش را کاملا تغییر داد. او می گوید: من فقط به یاد دارم که در کنار او بودم و در آرام ترین حالتی که در زندگیم به یاد داشتم بودم. به عنوان کسی که در طول زندگی اش تنش های زیادی را تجربه کرده است هیچ گاه چیزی مثل این را تجربه نکرده بودم این یک جادو بود.

 

8. نشانه هایی از عزیزانی که در گذشته اند

خاطره عروسی

همه چیز درباره عروسی روهینی و چاد در آتلانتا جادویی بود. در واقع این زوج حضور قوی قبلی پدرانشان را احساس می کردند که هر دو از دنیا رفته بودند. آن ها می گویند: در ابتدا پیش بینی شده بود که در آن روز باران می بارد و ما مطمئن نبودیم که آیا می توانیم مراسم را در فضای باز برگزار کنیم یا نه.

اما در نهایت آب و هوا بسیار عالی شد. در آن روز و در طول جشن هندو، درست بعد از اینکه ما زن و شوهر اعلام شدیم یک لحظه خاص بوجود آمد که باران شروع به باریدن کرد. این لحظه مورد علاقه ی مادرم نیز بود. زیرا معتقد بود که نماد پدران ما است که ما را در زیر بارانی از آرزوهای خوب و برکت قرار داده اند.

 

9. قدردانی از سیستم حمایتی آنها

خاطره عروسی

معمولا اتفاقات بسیاری در طول یک مراسم عروسی می افتد. و این درست همان دلیلی است که زوج ها اغلب فراموش می کنند که به لحظه ای را که در آن قرار دارند و پیش رویشان است فکر کنند. زمانی که آلیسون و ایزاک متوجه زمان حال شدند، بسیار قدردان مهمانان هایشان شدند . آلیسون می‌گوید: یکی از لحظات مورد علاقه ی من از جشن عروسی مان زمانی بود که دوستمان ما را به ازدواج هم درآورد.

او به ما گفت که به همه مهمان ها در مراسم نگاهی بیندازیم . ما نیز یک لحظه مکث کردیم و به همه کسانی که دوستشان داریم و زحمت سفر کردن تا مکزیک را برای شرکت در جشن عروسی ما متحمل شده بودند نگاه کردیم. در آن لحظه ما عشق زیادی را احساس کردیم.

 


بیشتر بخوانید: 14 عکس که داماد و ساقدوش داماد باید در کنار هم داشته باشند


 

10. دادن یک هدیه پر معنی

خاطره عروسی

خاویر می دانست که می‌خواهد چیز خاصی به همسرش در صبح روز عروسی شان بدهند . او می‌گوید: لحظه ی خاص عروسی ما درست زمانی بود که ساعت را (که از آن به بعد همیشه در دستش هست) را به همسرم هدیه دادم. این ساعت مادر بزرگش بود که در مراسم عروسی به مادرش داده شده بود.

از آنجایی که مادر بزرگ همسرم چند سال قبل از دنیا رفته بود، من میخواستم که مطمئن شوم حضور او همچنان احساس می شود . من قبلا پیش دستی کرده و ساعت را درست کرده بودم. بنابراین مایکل توانست آن را در جشن عروسیمان بپوشند. وقتی که من ساعت را به مایکل دادم از آن جایی که هیچکس درباره این سوپرایز چیزی نمی دانست، تبدیل به لحظه ای بسیار استثنایی شد . آن لحظه در سراسر سالن همه ی مهمان ها به گریه افتادند.

 

11. آرزوی خوشبختی کردن

خاطره عروسی

جشن عروسی درست همان جایی است که همه ی جادو ها اتفاق می افتد. این در واقع همان اتفاقی بود که برای ساشا و متیو افتاد. ساشا می گویند: ما به جای اینکه در جشن عروسیمان صندلی ها را خطی مرتب کنیم، همه ی مهمان ها دور ما جمع شده بودند . مانند یک حلقه گروه بزرگ بود . دوست مشترکمان تریس یک دعای کوچک برای ما خواند و همه دست یکدیگر را گرفته بودند و روبروی ما ایستاده بودند تا به ما تبریک بگویند . زمانی که به جمعیت نگاه کردیم و همه چهره های مورد علاقه مان را دیدیم اشک در چشمانم حلقه زد حتی تا امروز که این لحطه را به یاد می آورم.

 

12. قول ها و سوگند هایی که به یکدیگر داده اند  

خاطره عروسی

ربکا و مایکل در طول مراسم رومانتیک شان در نشویل سوگند هایشان را با هم رد و بدل کردند . با اینکه نوشتن سوگند هایشان به فکر زیاد و آمادگی نیاز داشت، اما این بهترین تصمیمی بود که برای عروسیشان گرفته بودند. آنها می گویند: برای هر دوی ما چیزی بهتر است از آن لحظه ای که در هنگام خواندن سوگند هایمان با صدای بلند در مقابل یکدیگر ایستاده بودیم وجود ندارد و شنیدن آن سخنان از طرف مقابلمان به شکل گیری عشق در رابطه مان کمک می کرد.

واقعا چیزی خاص در هنگام اعلام عمومی تعهد و ازدواج وجود دارد. زمانی که ما هر دو بر می گردیم و آن لحظه ها را مرور می کنیم لحظاتی عمیق و بسیار مهم در زندگیمان بوده اند.

 

13. تبدیل شدن به زوجی که ازدواج کردند

خاطره عروسی

برای تیلور و جان مهمترین بخش عروسی که در یک باغ در شیکاگو برگزار کردند، بسیار ساده و شیرین بود. آن ها می گویند: زمانی که ما “بله” را گفتیم بهترین لحظه عروسیمان بود. بعد از مدت طولانی برنامه ریزی، عقب افتادن مراسم، برنامه ریزی های دوباره و برنامه ریزی های بیشتر، ما بالاخره موفق شدیم این کار را انجام بدهیم. بالاخره موفق شدیم بله را بگوییم.

 

14. رقصیدن

خاطره عروسی

نقطه عطف عروسی دبورا و چاد یک پلی لیست و آهنگ های فوق العاده ای بود که باعث شد همه ی مهمان ها با هر سنی شروع به رقصیدن کند . آن ها می‌گویند: رقصیدن و آهنگ مراسممان برای ما یک اولویت بزرگ بود. دی جی ما فوق العاده بود و سلیقه ای عالی داشت . اولین آهنگ شب آهنگ بیانسه بود که باعث شد همه ی مهمان ها، پیر و جوان از صندلی هایشان بلند شوند و با آن شروع به رقصیدن کنند. چاد و من هر لحظه ی ممکن از عروسیمان را روی پیست رقص به همراه دوستان و خانواده مان گذراندیم.

 

15. اضافه کردن یک المان سنتی

خاطره عروسی

از آنجایی که اریک و جولی در کلاس ششم دبیرستان آمریکایی در توکیو با یکدیگر آشنا شده بودند، المان های ژاپنی را بدون هیچ گونه فکری در مراسمشان گنجاندند. آن ها می گویند یکی از مهم ترین و خاص ترین لحظه ی از عروسیشان آن لحظه ای بود که اریک جولی را با خواندن سوگند ش به زبان ژاپنی سوپرایز کرد. البته بعد از اینکه آن را به زبان انگلیسی خواند . جولی نیمه ژاپنی است و در ژاپن بزرگ شده است. هر دوی این زوج از کلاس ششم تا دوازدهم در توکیو با هم به مدرسه رفتند . بنابر خواندن سوگند اریک به زبان ژاپنی برای آن ها بسیار خاص بود.

 

16. تلاقی اولین نگاه

خاطره عروسی

زمانی که هادیر و میچ نگاهشان برای اولین بار به هم گره خورد دیگر نمی توانستند حرف بزنند. آن ها می گویند: کلمات نمی توانند توصیف کند در آن لحظه چه احساسی داشتیم . فقط ما دو نفر آنجا بودیم بدون هیچ کس دیگری، و با یکدیگر وقت می گذراندیم و راجع به اینکه این روز چقدر تا اینجا هم بی نظیر شده است صحبت میکردیم.

 

17. مورد عشق خانواده قرار گرفتن

خاطره عروسی

از آنجایی که پائولو داشت با ماریو ازدواج میکرد، مردان خانواده اش می خواستند به او به روشنی بفهمانند که در زندگی او مرد های دیگری نیز هستند . پائولو می‌گوید: پدرم و برادرم یک تیشرت هماهنگ پوشیده بودند که پشت آن نوشته شده بود “ما او را اول دوست داشتیم” . این لحظه برای من بسیار احساسات بر انگیز بود. من هم برای پدر و مادرم یک نامه نوشته بودم و از آن ها برای سال های زیادی از ماجراجویی، خنده ها و چالش ها تشکر کرده بودم.

 

18. لحظه ی با هم بودن

خاطره عروسی

به جای این که مستقیماً بعد از عقد به سراغ جشن و پذیرایی بروند، آنا و اسکایلر می‌خواستند کمی نفسشان را تازه کنند، و به روزشان فکر کنند . آنا می گوید: ما یک شام خصوصی داشتیم. در حالی که همه ی مهمان ها مشغول پذیرایی از خودشان بودند من لباس شام را پوشیدم و ما در آن لحظه با هم تنها بودیم و به این فکر می کردیم که ما ازدواج کرده ایم! آن لحظه بسیار صمیمانه و زیبا بود. ما حتی رقصمان را یک بار تمرین کردیم تا مطمئن شویم او می تواند مرا در لباسم بلند کند، چرا که تا قبل از این او حتی لباس مرا ندیده بود.

 

19. لحظه ی مادر دختری

خاطره عروسی

مادر عروس نقش بسیار مهمی را ایفا می کند، و ایندیرا قبل از اینکه بله را بگوید متوجه آن بود. او می‌گوید: زمانی که من داشتم میکاپ روز عروسیم را انجام می دادم، مادرم احساساتی شد و اشک ریخت. این لحظه بسیار شیرین و دوست داشتنی بود. من مادرم را بسیار دوست دارم.

 

20. مهمانی را در اوج تمام کنید

خاطره عروسی

بهترین لحظه ی ما آن لحظه ای بود که از فضا و زمان فراتر رفته بودیم. این زوج می گویند: آخرین رقص شب قرار نبود که فقط ما باشیم ،اما اینگونه شد! دی جی ما آهنگ “همه ی زندگی من” را نواخت. آهنگی که همسرم همیشه عاشق این بود که آن را به شوخی برای من بخواند. و این دقیقا اتفاقی بود که آن شب افتاد. فقط دوتای ما روی پیست رقص بودیم، میخندیم و آواز می خواندیم. ما واقعاً همه ی افراد دیگر که آنجا بودند را فراموش کرده بودیم. من حتی متوجه نشدم که همه داشتند از ما عکس می گرفتند تا بعد از اینکه بعداً عکس ها را دیدم.

 

منبع: brides

 

اشتراک گذاری:
دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار + 11 =